اینقد سال برای من بد بود،مخصوصا از بعداز تعطیلات عید به اونور،که
بجز تلخی چیزی ازش یادم نمیاد .
تو خط عوض کرده بودی و یه شماره به من داده بودی که گمونم شماره
اصلیت نبود.چون دائما یا خاموش بود یا خارج از دسترس.بعضی وقتا به
خودم میگم،ینی از خودم میپرسم کاش اون اتفاقا نمیافتاد،نه؟ینی اصلا
تو و من هیچوقت همُ نمیدیدیم؛اما میگم نه،اون اتفاق باید میافتاد!ومن
راضیم!.
ازون اردیبهشت تلخ،چیزی جز چنتا یادبود بیاهمیت بخاطرم نمونده
یادمه جمعه بود،11 اردیبهشت و شبش قسمت آخر یوسف پیامبر
و همون روزا که استقلال توو آخرین بازی 1 ــ0 پیام مشهد با گل جانواریو برد
و قهرمان شد
چقدر دلم برات تنگ میشد هرلحظه.و چه احساس بدی داشتم ازینکه یه چیزی
بهم میگفت تورو از دست دادم.و اون چیز رفتارت بود با من
درباره این سایت